کد مطلب:37028
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:38
آيا علي عليه السلام رفتار عمر و ابو بكر را ستود؟
بعضي براي اثبات نظريه خود به عبارت الغارات استناد كردهاند : «وكان مرضي السيرة وميمون النقيبة» .
اوّلاً : همين قضيّه در المسترشد طبري به اين شكل آمده : «وكان مرضي السيرة ، ميمون النقيبة عندهم»المسترشد ص 415 .
و همچنين مرحوم سيد بن طاووس در كشف المحجة ، از الرسائل كليني به اين شكل نقل نموده : «فكان مرضيّ السيرة من الناس عندهم»كشف المحجة لثمرة المهجة ص 173
يعني نزد مردم آنان داراي روش پسنديده و نفس مبارك بودند نه اينكه عقيده حضرت در باره آنان اين چنين بود .
وعبارت «فيسّر وشدّد وقارب واقتصد» در المسترشد موجود نيست و در كشف المحجة نيز «فيسّر وشدّد» وجود ندارد .
به همين جهت مرحوم علاّمه مجلسي مينويسد : آثار تقيّه در اين حديث مشهود است و ظاهراً آنچه در تمجيد ابوبكر و عمر آمده از روي تقيه صادر شده : «قوله عليه السلام «فكان مرضي السيرة» أي ظاهراً عند الناس وكذا ما مرّ في وصف أبي بكر ، وآثار التقيّة والمصلحة في الخطبة ظاهرة . . . »بحار الأنوار ج 33 ص 574 .
ثانياً : اين عبارت با دهها روايت ديگري كه از حضرت امير عليه السلام نقل شده است مانند خطبه شقشقيه منافات دارد . و در خطبه 4 كه ميفرمايد : كناره گيري من چون حضرت موسي برابر ساحران است كه بر خويش بيمناك نبود ، ترس او از پيروزي جاهلان و دولت گمراهان حاكم بود : «لم يوجس موسي خيفة علي نفسه بل أشفق من غلبة الجهّال ودول الضلال» .
نيز در خطبه 5 ، بعد از رحلت رسول گرامي صلي الله عليه و آله و سلم و پس از پيشنهاد عباس و ابوسفيان براي بيعت ، فرمود : امواج فتنهها را با كشتي نجات ( تمسك به اهل بيت پيامبر ) درهم شكنيد . . . واين زمامداري چون آبي بدمزه ولقمهاي گلوگير است : «ايّها الناس شقّوا أمواج الفتن بسفن النجاة . . . هذا ماء آجن ولقمة يغص بها آكلها» .
در خطبه 6 ، ميفرمايد : به خدا سوگند مرا همواره از حق خويش محروم كردند و از هنگام وفات رسول خدا تا امروزحق مرا از من باز داشته اند : «فواللّه مازلت مدفوعاً عن حقّي ، مستأثراً عليّ منذ قبض اللّه نبيّه حتّي يوم الناس هذا» .
در خطبه 16 ، ميگويد : اگر باطل پيروز شود جاي شگفتي نيست از دير باز چنين بوده ، و اگر طرفداران حق اندكند چه بسا روزي فراوان گردند : «لئن أمِرَ الباطل لقديماً فعل ، ولئن قلّ الحق فلرمّما ولعلّ» .
در خطبه 33 ، ميفرمايد : مرا با قريش چه كار؟ آن روز كه كافر بودند با آنها جنگيدم وهم اكنون كه فريب خوردهاند . . . به خدا سوگند انتقام قريش از ما براي آن است خداوند از ميان آنان ما را برگزيد وگرامي داشت : «ما لي ولقريش؟ واللّه لقد قاتلتهم كافرين ، ولأقاتلنّهم مفتونين . . . واللّه ما تنقم منّا قريش إلّا أنّ اللّه اختارنا عليهم .
در خطبه 217 ، ميفرمايد : خدايا براي پيروزي بر قريش ويارانشان از تو كمك ميخواهم كه پيوند خويشاوندي مرا بريدند ، وكار مرا دگرگون كردند و همگي براي مبارزه با من در حقّي كه از همه آنان سزاوارترم متّحد گرديدند ، وگفتند : حق را اگر توانستي بگير! واگر تو را از حق محروم داشتند ، يا باغم واندوه صبركن ، ويا باحسرت بمير! به اطرافم نگريستم ديدم كه نه ياوري دارم ونه كسي از من دفاع وحمايت ميكند جز خانواده ام ، كه مايل نبودم جانشان به خطر افتد ، پس خار در چشم فرو رفته ديده برهم نهادم ، وبا گلوي استخوان در آن گير كرده ، جام تلخ را جرعه جرعه نوشيدم ، ودر فرو خوردن خشم درامري كه تلختر ازگياه حنظل ودرد ناكتر از فرو رفتن تيزي شمشير در دل بود شكيايي كردم :
«اللّهم إنّي أستعديك علي قريش فإنّهم قد قطعوا رحمي ، وأكفأوا إنائي ، وأجمعوا علي منازعتي حقّاً كنت أولي به من غيري ، وقالوا : ألا إنّ في الحق أن تأخذه ، وفي الحق أن تمنعه ، فاصبر مغموماً أو مت متأسفّاً ، فنظرت فإذا ليس لي رافد ولا ذاب ولا مساعد إلّا أهل بيتي ، فضننت بهم عن المنية فأغضيت علي القذي ، وجرعت ريقي علي الشجي ، وصبرت من كظم الغيظ علي أمرّ من العلقم ، وآلم للقلب من حز الشفار» .
و در خطبه 202 به هنگام دفن حضرت صديقه طاهره عليها السلام خطاب به پيامبر گرامي ميگويد : به زودي دخترت 7تو را آگاه خواهد ساخت كه امت تو چگونه در ظلم و ستم بر او اجتماع كردند ، به اصرار از او بپرس و احوال اندوهناك ما را از او خبر گير كه هنوز از آنهمه سفارشهاي تو ، زمان چنداني سپري نشده و ياد تو فراموش نگشته كه اين همه مصيبتها بر ما وارد آمده : «وستنبّئك ابنتك بتضافر أمّتك علي هضمها فأحفها السؤال واستخبرها الحال ، هذا ولم يطل العهد ، ولم يخل منك الذكر» .
ثالثاً : مسلم در صحيح خود و ابن حجر در فتح الباري ، از زبان عمر بن خطاب نقل كردهاند : امير مؤمنان عليه السلام معتقد بود كه ابوبكر و عمر دروغگو ، گنهكار ، فريبكار و خائن هستند :
«فلمّا توفّي رسول اللّه صلي اللّه عليه وآله ، قال أبو بكر : أنا ولي رسول اللّه ، فجئتما ، أنت تطلب ميراثك من ابن أخيك ، ويطلب هذا ميراث امرأته من أبيها ، فقال أبو بكر : قال رسول اللّه صلي الله عليه وآله : نحن معاشر الأنبياء لا نورث ، ما تركناه فهو صدقة ، فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً ، واللّه يعلم أنّه لصادق ، بارّ ، راشد ، تابع للحقّ ! ثمّ توفّي أبو بكر فقلت : أنا وليّ رسول اللّه صلي اللّه عليه وآله ، ولي أبي بكر ، فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً ! واللّه يعلم أنّي لصادق ، بارّ ، تابع للحقّ!»صحيح مسلم ج 5 ص 152 ، كتاب الجهاد باب 15 حكم الفئ حديث 49 ، فتح الباري ج 6 ص 144 وكنز العمال ج 7 ص 241
ونكته جالب اينجاست كه وقتي عمر به علي عليه السلام و عباس ميگويد : شما ابوبكر را دروغگو ، گنهكار ، فريبكار و خائن ميدانستيد «فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً» ، و آن دو اين نظريه را انكار نميكنند و اين عدم انكار ، نشانگر استمرار و اصرار بر اين نظريه است .
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.